محل تبلیغات شما

جامعه شناسی فرهنگی



uxve_photo_2019-12-24_14-30-39.jpg
امسال ،در سال پر آشوب و تنش شب یلدایی را سپری کردیم همزمان با احساسی انزجار آمیز از روایت تلخ زندگی کولبرانی به نام های آزاد و فرهاد خسروی که قربانی یک نظام ناکارآمد مدیریتی شدند .
آسمان هم در این شب پایانی پاییز،بغض کرد و بارید
نه این انصاف نیست ،که عده ای در کنارمان محکوم به هیچی اند و فراموشی .
سرنوشت این دو جوان با چهره ی زمخت فقر و فلاکت ،رنج،انسانیت،شرافت و صداقت را از معنا تهی  ساخت .
چند زمانی است که با دال هایی چون ،زباله گردان ،کولبران،گور خوابان، کودکان کار،کارتن خوابان مواجهیم که روایتی هستند از نوعی زیستن، زیستنی دهشتناک در نهایت دردمندی و نشانگر حجم وسیع مطرودان و محذوفان جامعه اند،همانانی که به غلطدر لایه ی زیرین جامعه در قالب فرودستان سوژه زدایی شده اند.فرو دستانی که به حد یک ابژه ،کالا تنزل یافته اند و صدای شان اگر چه باید خفه گردد ،اما رسا و شنیدنی است. و به  باور ویکتور هوگو در رمان بینوایان که می گوید:اینجا سرزمینی است که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای ”نان”جان می دهیم.! حکایت ازگمشدگی ارزش های ناب ارمانی داشته و روایتگری از به تعویق افتادن امیال و نیازهای غریزی انسان !
باور کردنش سخت است و در قالب فهم نمی آید که چگونه کشوری که اقتصادش بر دریایی از نفت و گاز و منابع استوار است ،به چنین حال نزاری افتاده است که جامعه روند دوقطبی شدن را پیش روی دارد.
در یک قطب لاغر و نحیف، اما پر زور و جبر ، قشری مملو از اصحاب ت ،لمپن های تازه به دوران رسیده،اختلاس گران،بدهکاران بانکی و منادیان دین مناسکی در جایگاه انفعالی به تماشاگری ایستاده اند و آن چنان در اتوپیای ی خود مستغرق اند که هیچ فهمی از هویت و چگونگی زیست روزمره ی قطب فربه اما فاقد اقتدار و امکان عامه ی مردم را نداشته و نهایت ابراز دردمندی شان پر کردن چند تیتر رسانه ای و اظهار تأسف  دروغین است!!
چگونه شد که وعده های انقلاب در قالب حذف مستکبرین و طاغوت هامغفول و موقوف ماند؟و جمهوری در تجربه ی زیست ی  اش، بی اعتبار شد و شاهزادگانی در قالب اقا زاده ها و عالی رتبه های مدیریتی با فرصت طلبی و رانت طبقه ” ابر سرمایه دار”را هویت بخشیدند که ماحصل شکاف طبقاتی زجر آور و شیوع حجم وسیعی از اسیب های اجتماعی گردید. و به تعبیر ”مارکس”  که ،هر جا تمرکز مالکیت زیاد است ،نابرابری هم زیاد است.
و فرودستان  بزعم فرادستان چونان زائده ای هستند که به آنان چسبیده اند و چون ”هیچ”اند ارزش بودن ندارند ،لاجرم چون صدای شان هم خشدار است و ناموزون قطع می گردد،غافل از اینکه از نوع چنین صداهایی بود که بساط پادشاهی گذشته را بر هم زد وچونان سیلی بی مهابابه جریان افتاد.
پس صداها ،فریادها گم شدنی ،محو شدنی نیستند،حتی اگر این صداها بی هیچ حرف اضافی در قالب ” نان” از دها ن رنجوران شنیده شود.
انان را دست کم نگیرید و وانمود نکنید که در قالب انواع شوک های خود ایجاد کننده ،تحت عناوین برجام ،پسا برجام،تحریم ها،کودتای ارزی، لوایح FATF، قیمت بنزین و وو قادر هستید وضعیت فلاکت بار زندگی طبقه محروم از امکانات را بهنجار و طبیعی قلمداد کنید!
باید مراقب بود که اگر فقر به خشم کشیده شود فروپاشی حتمی است و یک انسان زجر کشیده همان دینامیت نیچه ای است، که می سوزد و می سوزاند و قابلیت عبور از هستی دارد، چون به نوعی تعلیق و واماندگی رسیده است با و ضعیت سیال ”الینه گی” که فقر روحش را زخمی کرده و به گسست از خودو جامعه رسانده است.
او و امثالش ،  در حال خروشند وچیزی برای از دست دادن ندارند.
درد گرسنگی تلخ است.
درد فقر جان گداز است  و فقری که در پی اش درماندگی و فروپاشی از ره می رسد.
در پایان خاطرم افتاد به کتاب” آس و پاس ها در لندن” اثر نویسنده ی پرتوان انگلیسی جرج اورولکه اشاره دارد به روایتی از آدمی بی سامان و بی نام و نشان که از فرط گرسنگی و ضعف غرق در افکار غم بار و طعمه سرنوشت ”گرسنه” اش بخاطر چند سکه پول است.
آدمی سرگشته در ”خود” که در اوج بدبختی و فقر گدایی نمی کند و فروتنانه کار می کند و حتی برای سیر کردن شکم خالی اش کیلومترها پیاده می رود تا از دوستی پولی قرض بگیرد و تکمه ی لباسش را برای گرو می کند تا لقمه نانی بدست آورد

 از در و دیوارهای شهر پیام ”گفتمان ” کربلا به گوش می رسدو مناسک آیینی عاشورا در حال فربه شدن است .عزاداری های گسترده ی کشوری حکایت از کنشگریحاملان دین بصورت کارناوالی در واقعه ی تراژیک کربلادارند و داستان حسین بن علی(ع)، معصومی که معترض و منتقد جامعه ای منحط بوده که این انحطاط ماحصل  عملکرد حاکمان زر و زور و کاسبان دین زمانه اش  ، با روایات گوناگون در حال بازتولید است ،که طبقتمامی وقایع تاریخی با خود دستاوردی در حوزه ی اخلاق و ت برای خواص و عوام بدنبالدارد.

سالیان متمادی  استدر تقویم مذهبی ایران محرم و صفر در قالب منسک قدسی دینی مورد عنایت خاص ی و اجتماعیبوده است که البته در هر دوره ای به فراخور مقتضیات زمانه در قاعده ی توجه و شکوهمندیآیینی قرار گرفته است، بطوریکه در سیر تاریخی بزرگداشت این واقعه بنگریم ، نیک در مییابیم که اولین سال گشت حادثه عاشورا در زمان حکومت خاندان آل بویه بوده و ” معز الدولهدیلمی”که از پایه گذاران این سلسله بوده دستور عزاداری آشکار در جامعه را صادر کردهاست.(۱)

و پس از آن با روی کار أمدن سلجوقیان رو به ضعف گرایید و باظهور صفویه قدرت عزاداری ها با رسمی شدن مذهب تشیع هویدا گشت، بعبارتی نقطه عطف ”آیینشدن” سوگواری امام حسین(ع) در این دوره بوده است که حکایت از عزاداری به شیوه ی حمایتیدارد.(۲)با مرور زمان در دوره ی زندیه و قاجاریه نیز بدلیل وجود علمای بزرگ شیعه عزاداریها همچنان پر رونق بوده اما، دوران قاجار سر آغاز سبکی نوین در مراسم عزاداری محرمبود .سبکی در قالب تئاترامروزی و شبیه خوانی (۳) ،بعبارتی هنر با مذهب در آمیخت و جلوهی خاص پیدا کرد. و پس از آن در دوره ی رضاشاه رکود دسته جات عزاداری منجر به رویکردعزاداری ”خانگی” گردید .متعاقبا در دوره ی پهلوی دوم،بدلیل عقب نشینی شاه در خصوص اجرایاین آیین مذهبی رونقی حاصل گردید که با انقلاب اسلامی این رسم مذهبی دیرینه با محوریتدین ایدیولوژیکی پر رنگ تر گردیه که گاه نواندیشان دینی منتقد مناسکی شدن دین شده واشارت به حاشیه کشیده شدن محتوای این واقعه و جلوه گری افراطی صورت دینی دارند.

در جامعه ی ایرانی دین، همواره یکی از عناصر سازنده ی فرهنگایرانیان بوده و تجلیات آن مانند دینداری در عرصه ی اجتماع زنده و پویاست و آحاد مردمبا عاملیت ،درگیر جریان های مذهبی و فرهنگی می باشند.

ولی آن چیزی که به نظر می رسد امری نو و بدیع است سبک دیندارینوگرایانه امروزی است که محمل چالش و مناقشات رویکردی و نگرشی گردیده است،بعبارتی سبکزندگی نسل جدید باعث ایجاد ماهیتی نو و متفاوت از دینداری  شده و بازتاب متفاوتی را در. بین اهل دین وجامعهبه وجود اورده است.

حسن محدثی(۱۳۹۱)،معتقد است که در سطح فرد،تحولات دینداری در  ساحت اندیشندگی،اعمال،تجربه ها و احساسات در حالوقوع است. در این سطح امر دینی،سیال، متنوع و بی شکل است.(۴). گویا دین ورزی انان بهسبب جریانات مدرنیستی و ظهور فردگرایی و خود اتکایی دینی بی تکلف تر شده و این نسلبه دنبال دینداری عرفی تر ،مدنی تر ، اخلاقی تر و عقلانیت دینی است.

بطوریکه گاه در پیام محتوایی برخی منابر عاشورایی ،دینداریاخلاق محور در متن توجه بیشتری بوده تا التزام به مناسک گرایی و نسل جوان امروزی بااهتمام به اصل تنوع و لذت گرایی پای به حیطه ی مذهب گذارده و با خواست و میل شخصی خویشفرهنگ عاشورایی را مصرف می کند

آنان با عدم سرسپردگی به کهن نهادهای سنتی ومرجع، و تمایل مضاعف به کاروناوالی و نمایشی شدن این آیینمذهبی  ، بدنبال لذت گرایی با جوهره ی معنویاند. گویا دینداری گزینش گری رو به تزاید است و افراد با نگرش متکثرانه به نقش دیندر زندگی خود روی آورده اند.گاهی دیده می شود افراد منتقد و آگاه در قالب ”معنا زدایی”از آیین حسینی  بدنبال برداشت های ستیزه گرایانهبوده و از این نکته غافل اند که در دوران پسا مدرن ،حاملان دین بدنبال قرائت شخصی ازدین بوده و مطابق با اصل فردیت دینداری می کنند.به قاعده، با گسترش دینداری تکثرگرایانهپاپ خوانی ذکر مصایب عاشورایی ،تتوی واژه های مذهبی بر بدن،خوش نویسی شعار های دینیبر بدنه ی خود روها و حضور عزاداران جوان با ارایش بدنی  مد روز و گاه دست در دست دوستان جنس ناموافق خوددر هیآت های دینی  و حتی  شرکت در آیین پیاده روی اربعین به امری بدیهی تبدیلمی گردد

انسان مدرن حتی در نگاه به دین حق انتخاب خود را محفوظ دانستهو بزعم ساروگلو (۲۰۰۶)، که به دینداری  مبتنیبر ”بریکولاژ” باورمند است که می گوید ، این نوع دینداری به تعبیری ” ترکیبی” است وفرد متاثر از ارزش های مدرن مانند فردیت ، دست به ترکیب منابع مختلف دینی و سنت هایدینی می زند.این نوع دینداری  به مثابه ی تلاشیبرای کنار هم قرار دادن نگرش های این جهانی ، اسطوره ها، نمادها و عملکردهای مذهبیقلمداد می شود که به فرد دیندار اجازه ی خلق گستره ی انعطاف پذیر و متنوع از نگرش هایاخلاقی را می دهد(۵). به عنوان نمونه جوانان میل دارند با پوشش شیک و موهای آراستهبه اخرین مدل ها و رنگ ها ، با سبک خاص خود از عزاداران حسینی باشند و حتی طبق محاسباتمعنوی خویش اخلاقی زیستن بر احکام گرایی دینی ارجحیت عقلانی دارد.

جورج زیمل یکی از نظریه پردازان کلاسیک دین را نوعی صورت بندیجهان معرفی می کند . به این معنا که دینداری صورت و شکلی است که احساس دینی به خودمی گیرد(۶).

زیمل از اندیشمندانی است که علاقه ی زیادی به کار در حوزهی جامعه شناسی دین در دنیای مدرن داشت و از نظر وی، بحران دینی مدرنیته، زوال احساسدینی نیست بلکه،این بحران از اینجا سرچشمه گرفته است که احساس دینی بیش از هر زمانوجود دارد ، اما دیگر در هیچ کدام از اشکال موجود در قالب های تاریخی دین تبلور نمییابد و سیالیت و پویایی دین مصداق می یابد.(۷). طبق این دیدگاه به نظر می رسد که دینداریجوانان عصر ما نیز صورت و فرم جدیدی از دین داری را خلق کرده و تجربه ی دینی منطبقبر اصالت فردی می گردد. به هر حال پذیرش دینداران جدید که محصولات مدرنیته اند ، ازاامات زیست اجتماعی  این دوران است که نوعیپاسخ به هویت های دینی موروثی است که از هرگونه سنت گرایی جزمی فاصله گرفته و بجایالتفات به رستگاری به سعادتمندی توأم با خوشبختی این جهانی همراه باکاهش ریاضت هایمذهبی است، بطوریکه گاه کسانی که در این نوع دینداری تجربه زیسته دارندخود را پارسامنشتر و اخلاقی تر از سنت گرایان دینی می دانند .

فرجام سخن، عزاداری مذهبی بعوان مناسک دینی فرم سیال و عرفیداشته و در قالب یک رفتار نمادین و قراردادی است و عاقلانه است که از نهادی سازی وقشری گرایی دینی جلوگیری شود  و نگاه آمرانهی دین از سوی متولیان دینی نیز حذف گردیده که در غیر این صورت بحران دین گریزی جامعهرا بسمت ناپایداری سوق می هد.

منابع:

۱-باقی،عمادالدین(۱۳۷۸)،جامعهشناسی عاشورا

۲-همانمنبع

 ۳ - ویلس،چار جیمز(۱۳۶۳)، تاریخاجتماعی ایران در عهد قاجاریه،ترجمه سید عبدالله  -

۴-محدثی،حسن(۱۳۹۱)،رشدمیدان های مستقل،مجله مهر. نامه،شماره پنجاه و هفتم

۵- بهنقل از مقاله دینداری خود مرجع (۱۳۹۳)از ارش حسن پور و ثریا معمار

۶-زیمل،جورج(۱۳۸۸)،جامعهشناسی دین ،ترجمه شهناز مسمی پرست

۷-شجاعیزند ،علیرضا(۱۳۸۸)،جامعه شناسی دین،نشر نی




در یک روز زمستانی مطبوع که خورشید با مهرافشانی سخاوتمندانه اش گرمی لذت بخشی را به جان آدمی ارزانی می کرد،وارد سالن آرایشگاه شدم.طبق عادت ،در نوبت انتظار بودم که دختری با سنی حدود 22 ساله نظرم را جلب کرد.رنگی پریده داشت و تیک عصبی  دستانش پنهان شدنی نبود.نگاهش سرد و بی روح بود و مدام صفحات فضای مجازی را بالا و پایین می کرد.به مدد تکنولوژی پزشکی از زیبایی کم نداشت ،بقول امروزی ها برای خودش پلنگی بود!
وقتی از داخل کیفش سیگاری بیرون آورد و با تشویش به دنبال فندک می گشت ،اوج استیصال و درمانده گی اش هویدا گشت.
رفتم جلو و با خنده ای و تعریفی از زیبایی اش سر صحبت را باز کردم .به هر حال سال هاست که جامعه شناسی به ما آموخته چگونه پدیدارشناسی کنیم. 
پس از جلب اعتماد و رفع فاصله ها سخن آغاز کرد.
شروعی با درد و گریه هایی حزین،می گفت ،شکست عشقی را تجربه کرده است،البته من شک دارم که نام این غلیانات احساسی را "عشق" بنامم! که عشق آیینی دارد و ااماتی
آشنایی چند روزه که اخر هفته اش به آرزومندی تناته و هم آغوشی ختم گردد و پیرامون تمنامندی جسمانی شکل گیرد بیشتر رفع نیاز است. 
بزعم لکان،که انگار ما موجوداتی هستیم که بدنبال محبوب گمشده ای می گردیم و هر بار با بدست آوردنش پی می بریم باز هم چیزی کم است و یکجایش می لنگد،انگاری زندگی ما همیشه بایست بلنگد تا متحول شویم.
بگذریم،نامش سیما بود .سیما بابت عبور از این بحران،یکسالی بود که روی آورده بود به مصرف " گل" یا همان علف.ماده ای مخدر که متناسب ذائقه ی مصرفی نسل بی پروای جوان امروزی است ،از دبیرستانی گرفته تا دانشجویان و مرز جنسیت را هم پشت سر گذاشته.بچه های شاخ اینستاگرامی و مرفه برای لذتش مصرف می کنند و فقرا برای فرار از تلخی ها بدان پناه می برند.
عصبانی ها و ناآرام ها گل می کشند تا آرام شوند.لذت ،هیجان،تهور و فرار نقطه مشترک همه ی این هاست.
به نظر می رسد هر نسلی مواد مخدر خود را دارد.
در مقاله ای تحت همین عنوان ،در سایت ترجمان علوم انسانی خواندم که دهه به دهه "مد مخدرها" عوض شده است.از کوکایین و هرویین در دهه های 1920 و 1930،تا ال اس دی در دهه ی 1950، اکستازی و کوکایین در دهه ی 1990، تا داروها . روان گردان های بهبود دهنده ی قوای شناختی و بهره وری در دوران امروزی.
و اما گل ،گیاهی از شاهدانه که به آسانی در یک گلدان و فضای آپارتمانی تولید می شود بدون هیچ گونه مهارت کشاورزی و به آسانی در دسترس همگان قرار می گیرد.و با ایجاد اثرات شدید هیجان انگیزش مقبول جوانانی شده که ، عطش زیادی برای سرخوشی ،خود متفاوت پنداری دارند.جوانانی که در فرهنگ زیسته ی زمانه ، با طیف بی شماری از عمیق ترین امیال سرکوب شده و کمبودها مواجه اند و به قول میلان درا، در رمان بار هستی ،جنون سرعت و شتابزدگی زندگی مدرن ،هر گونه خویشتن داری از آنان سلب نموده  است.فقر شادی واقعی آنان را بسوی لذت های کاذب سوق می دهد.
با یک نگاه عالمانه ،می توان دریافت که مصرف کنندگان این ماده مخدر ،جماعتی هستند که آینده ای  غم انگیز و سرکوب گری را پیش رو دارند.
خیلی دور نیست از زمانی که؛فرهنگ شاد شدن روی دوش اکستازی اوج گرفت و در پارتی ها با ایجاد هیجانات مفرح بیشترین مصرف را داشت.و نسل های جدید با نوعی جهان نگری متناسب با تاریخ فرهنگی خویش،با در نظر گرفتن  اصل فردیت دنیای مدرنیته به دنبال غرق شده گی بی محابا در مصرف هستند.
آنان خود را فاتحان کامیابی و شادی می دانند.
و اما وجود شبکه های اجتماعی به ویژه اینستاگرام، کاری کرده که کاربران احساس فلاکت کنند  ،احساسی که ناشی از فهم پدیده ی تلخ و زمخت فاصله طبقاتی است. آنان برای فراموشی جایگاه واقعی خویش،نیازمند در خود فرورفتگی و بی خبری اند.و کسب لذتی آنی که سرخوشی را به ارمغان آورد که،مواد روان گردان این میل را ایجاد می کند.
نسلی سرگردان که در دنیای مدرن ،مسکن موقتی به مزاج شان می سازد.
طغیان وجودی این نسل ،با مصرف گرایی و طالب هم رنگی با جماعت اوج می گیرد و تخریب گرایانه پیش می رود.
به نظر می رسد انضباط سخت نهادهای دینی ،آموزشی و فاصله ی عاطفی با خانواده حس طردشده گی در آن ها را شدت بخشیده و آنان جهت رهایی از قیودات تحمیلی بدنبال پرسه زنی در عالم وهم و خیال اند.
یه باور بودریار،فرهنگ ما فرهنگ زود انزال است!
جوانانی که در این فرهنگ بزرگ شده اند و قوام یافته اند، به دنبال زندگی " شو آفی" هستند.
عاشق مازراتی و بوگاتی،دل بستگی های هول هولکی و ساعتی،پیرو مارک ها و برندها، رسیدن به خوشی های کاذب .







در دوران پرملال و عصر آشفته ای به سر می بریم.ایران به کانون منازعات در حیطه ی قدرت دوران بحرانی را تجربه می کند.

عصری پر از تحولات و نوسانات،نوساناتی در عرصه ی ت ،اقتصاد تا فرهنگ و اخلاق.

معیارها بسرعت عوض می شوند .امر مبتذل از امر اخلاقی قابل تفکیک نیست و انسان به نوعی انفعال اخلاقی رسیده است.وقتی آدمی هر صبج ،با رخدادهای دلخراش مواجه می شود و تجارب زیسته ی ناخرسندی را درک می کند ،دچار انسجام معنایی و استیصال می گردد.تمامی ذهنیت ها آشفته اند.

آشفته بازاری بی در و پیکر که به نظر حساب شده و هدفمند به نفع عده ای رونق یافته است.عده ای اندک ،اما برجسته که با توهم جاودانگی بسر می برند.

"مای" زبان ت مولود مرگ صداهای دیگر شده است و فراموش کرده که " ما"ی واقعی (مردم) چگونه در بزنگاه انتخابات شهروندان شریف لقب گرفتند. 

مرگ دیگر صداها برابری می کند با غیاب امکان های گفنگو و ناامنی عرصه ی اندیشه ورزی."ما"ی واقعی به دنبال سهم خواهی آمده اند.آنان در زیر موج احساسی فضای مجازی همصداتر گردیده و مطالبه گری را در دنیای واقعی آغاز نموده اند.نمی توان آنها را دیگر ندید

آنان آیینه تمام نمای واقعیت زمخت فقر و فاصله ی طبقاتی اند.

مطالبات اقتصادی مردم معطوف به مدیریت و کارکردهای عام جامعه می باشد.و هشداری به خدایگان قدرت هست که با بی عدالتی ها منغعلانه و سازشکارانه مواجه اند.(اسلاوی ژیژک).

مردم مولفین زنده هستند که می توانند اعتراض کنند و "نه" گویند.نه به تاریخ و فرهنگی که تک گویی را بر مکالمه ترجیح می دهد. نه به صدایی که از آدمی "هیچ" می سازد.دولتمردان هشدار باشند که هر روز به تعداد کسانی که در نقطه تالیف فرار می گیرند ،اضافه می شود. اگر زیست جهان ی از هر امکانی برای شنیدن صدای غیر خودی ها سرباز زند ،منتظر طغیان توده ها باشد.توده هایی گرسنه و فاقد هر گونه منطق در جامعه ای که  به انواع مشکلات به وضعیت آنومیکی  رسیده است .مشکلاتی چون :اقتصاد افسارگسیخته ،کالایی سازی بی وقفه آموزش و بهداشت ،وجود شکاف طبقاتی زجر آور، مانور تجملات آقازاده ها در ویترین اینستاگرامی،ظهور قارچ گونه ی خانه های اشرافیت ،فساد گسترده و رانت خواری ،نبود شفافیت ی و ناکارآمدی دستگاه قضایی در برخورد با جراِیم یقه سفیدان

به نظر می رسد ارکان ت با بی ملاحظگی و رفتار سرشار از خشونت ، تحقیر و توهین با "مای" مردم برخورد می کند و این تاکتیک رعب آور فقط شکاف بین مردم و دولت را افزایش می دهد.و در اعماق ناخودآگاه جمعی مردم ،دولت به مثابه ی اربابی است که آب و خاک و سرنوشت کشور را به اجبار و ناشایست در اختیار دارد و شوربختاته تر اینکه این ارباب ،خود را "دانای کل" دانسته که تاب و توان هر گونه نقادی را بر نمی تابد.
احزاب و نهادهای ی که قرار بود اعمال اراده ی سوژه های ی را میسر سارند ،عاملی شدند برای کنترل و تحمیق سوژه ها؟
سوژه هایی که در چنین شرایطی با هرگونه کنشگری مدنی  یا نگرش متفاوت با جبهه گیری عنادورزی ایدیولوؤژی حاکم مواجه می شوند. و اوضاع زمانی پیچیده تر می گردد که ،چون طبقه حاکمه موجودیت خود را در پیوند ناگسستنی با "نهاد دین" معرفی نموده است،منتقدین با نگرش متقاوت خود،با بر چسب های ضدیت با دین که از سوی فرادستان ی  بر آنان به گزاف تحمیل می شود ،در وضعیتی سراسر تاامنی زندگی می کنند.
گویا بزعم فوکو، تز اخلاق معطوف به قدرت باعث شده است که عواطف انسانی قربانی زیاده خواهی ها و جاه طلبی های رجل ی گردند .
این وضعیت تکیه نشینی دولت به باور حاتم قادری، پر دوام نخواهد بود ،زیرا به مدد تکنولوژی زسانه ای پرده ها کنار رفته و واقعیت ها که حکایت از ناکارآمدی ی دارند ، خود جلوه گری می کنند.و انسان های ذره ای شده که فقط به فکر منافع شخصی خود و قبیله ی خویش اند ،دیگر نمی توانند در زیر پوشش منادیان دین و اخلاق پنهان شوند .
و در پایان ، نقل این روایت هشدار دهنده است.
روزی پیکاسو به فاشیستی که از او پرسید :تابلوی گرونیکا کار شماست؟ 
گفت: خیر ، کار شماست
آری اگر مردم معترض اند و توده ها مشروعیت حاکمیت را زیر سوال برده اند دست پخت خود شماست!!!!


آیشمن ها را محاکمه کنید


ایران زخمی است در گرو تبهکاری یاوه سرایان منادی حقیقت دستکاری شده و بحران در تمامی عرصه های اجتماعی،اقتصادی و ی کلیت جامعه را مستأصل  و گیج نموده است،بطوریکه دستگاه های فلسفی و جامعه شناسی بسیاری را نیز ناکارآمد ساخته است.
حرکت از بحران بسمت ایمنی و امنیت به آرزویی دست نیافتنی تبدیل شده است گرچه این بحران های عمیق و پر فاجعه در نوسانند ،به عبارتی هم زنگ خطری است از فرجام وهم بشارتی است به آغاز.
اما بحران و تبعاتش با ریشه ساختاری خود قلمرو وسیعی از جامعه را دچار تشویش نموده است.
ترس فروریختگی ،برپایی آشوب های داخلی و نفوذ دیگری غیر خود»،گفتمان پلیسی را رونق بخشیده .گفتمانی توام با خشونت نظری و ناامنی
ابهام و سردرگمی ماحصل از بحران کنونی که در طیفی از کودتای ارزی ،تا بی ثباتی اقتصادی و نافرمانی مدنی ،استیضاح ریاست جمهوری و فساد اختاپوسی سازمانی در نوسان است ،مرا ناخودآگاه متوجه وضعیتی در بحبوحه جنگ جهانی دوم می اندازد.زمانی که، آیشمن» مامور اصلی پاکسازی یهودیان دست به جنایات تاریخی و بشری زد.و هانا آرنت در کتاب ابتذال شر»اینگونه در باره ی شخصیت او قلم فرسایی میکند:
بدترین کسان، آنانی هستند همچون آدولف آیشمن(مامور اصلی پاکسازی یهودیان در جنگ جهانی دوم با عنوان برنامه "راه حل نهایی" یا هولوکاست که منجر به کشتار صدها هزار انسان بیگناه گردید) که هرگز زحمت آشنایی با آن "خویشتن درونی" را به خود نداده اند . آیشمن از نظر روانی به علت فقدان "تخیل" نمی توانست مجسم کند که قربانیانش چه رنجی می کشند. قوه تخیل» نیرویی است که انسان را قادر می سازد در نزد خودش ، در عالم ذهن ، ابعاد انسانی و اخلاقی، تبهکاری را چون واقعیتی ملموس مجسم کند. آیشمنِ عاجز از تفکر نمی توانست در درون با خودش ، وارد بحث و گفتگو شود. من به ظاهر یکی بیش نیستم ، اما واقعا پیش از یکی هستم. من خویشتنی دارم و با این خویشتن مرتبطم. این خویشتن وهم و پندار و پوچ نیست. زیرا با من سخن می گوید و صدایش را به گوش من می رساند. من با خود سخن میگویم  وبه این معنی در من کس دیگری نیز هست و ما دوتاییم. من و خویشتن من ممکن است با هم سازگار یا ناسازگار باشیم. من اگر با دیگران هم عقیده نباشم می توانم به آنها پشت کنم و به راه خود روم، اما نمی توانم به خویشتن پشت کنم . اگر بدی کنم محکوم ام که با آن بدکار هم بودی»  و همزیستی» تحمل ناپذیری داشته باشم و هرگز نتوانم از چنگ آن رها شوم. حقیقت آن است که شرارت» و بدکاری»، عزت نفس و کرامت ما را نزد خودمان نابود می کند.(۱).

آیشمن ها در کنار ما هستند ،انان همه جا نفوذ دارند و با بداخلاقی ی باعث نسل کشی توده ها گردیده اند .کسانی که بزعم آرنت،عاجز از هرگونه تفکر  و بحث با خویشتن اندانان در تمامی پایگاه های شغلی و ی نفوذ دارند .رد پای آنان کاملا مشهود است کسانی که، حتی به جیره ی غذایی کودکان و سالمندان شهروندان عادی رحم نمی کنند و با هر شقاوتی هست و نیست جامعه را به یغما می برند.به نام شبکه دارویی میلیونها ارز را بابت خرید اجناس لوکس و غیر ضروری صرف کرده و با خلقیات حیوانی از هر گونه التماس بیماران با بی تفاوتی عبور کرده و با شخصیت آیشمنی » خود به شقاوت می پردازند.
 قربانیان این جنایتکاران تمامی یک ملت است،ملتی بی نام و نشان و درمانده از چگونه گذراندن زندگی روزمره
قربانیانی که گم شده اند در بلادشان با بی مهری ی و شورمند تر این که،آنان در عصر ماتریالیسم دموکراتیک روز افزون تر شاهد شکاف لایه‌های اجتماعی هستند و عمق جفادیدگی آنان را به سمت جابجایی قلمرو ی هدایت می کند ،هدایتی پر حادثه و خونین
کنشگران آزار دیده بفکر جابجایی قلمرو با سرخوردگی از لاف زنی های شیک ی و بی ثباتی اقتصادی دچار یک دور باطل گریده اند .
مردم چونان کلافی سردرگم و اسیر درانبوه تضادهای حزبی اصول گرایان و اصلاح طلبان در یک فضای گنگ و مبهم مدرنیزاسیون ناقص، به فکر گشایش امکان های جدید در حرکت اند .مردمی با نشانه های عینی و کامل تهیدستان شهری» و رنجور از بی عدالتی ها
و فاجعه دردناک تر است زمانی که هیچ گونه مرجع رسمی و قانونی برای محاکمه این آیشمن ها وجود ندارد.آنان با فراغت خاطر یکه تازی نموده و روز به روز بر جولانگاه پر ستمگری خویش تسلط دارند.فرصت طلبانی که با برپایی شور ایدئولوژیکی دایره ی تهی مرک و فقر را می گسترانند.



منابع:
۱- آرنت ،هانا، ابتذال شر



بی تفاوتی اجتماعی بر بستر نوروز».

هر ساله نوروز از پاس داشت فرهنگی اصیل و باستانی خبر می دهد.سنتی دیرین که در گرو مناسک گرایی بازتولید می‌گردد.رمز گشایی از متن و‌محتوای این آیین باستانی حکایت از شورمندی و ،نو شدن» ،همدلی و مراقبت ،موانست و مجالست ،قرابت و ملاطفت دارد.اما چند زمانی است که نوروز،بوی فقر می دهد و نیستی .
نوروزی غیر اصیل و بدقواره که با آمدنش رنج ها و آلام بیش از پیش جلوه گری می کنند،رنج جیب های خالی، خانه های پر ماتم، نابرابری ها ی اجتماعی و درد  طرد شدگی ها.
جامعه به نقطه صفر اخلاقی رسیده است و جار و جنجال های زیادی بر سر ناکامی ها ی اخلاقی مدیران ارشد سطوح عالی ی به راه افتاده که مسیر کشور را بسمت کسب فضیلت ناهموار می سازد
ادامه مطلب را در سایت زیر مطالعه فرمائید

http://www.aghrabe.com/مجله-ی-الکترونیکی-عقربه-شماره-ی-چهل-و-هفت

                 



                  

داریوش شایگان،فیلسوف و نویسنده ای که از نعمت بودنش در فضای علمی علوم انسانی محروم شدیم.یکی از آثار ایشان که بر محوریت گذار جامعه از سنت به مدرنیته با مدخلیت هویت مورد توجه جامعه‌شناسی قرارگرفت ،کتاب افسون زدگی ,هویت چهل تکه وتفکر سیار با ترجمه فاطمه ولیانی، است.شایگان در این کتاب با اعلام افسون زدگی جدید سعی در افشاگری آیینه تمام نمای عصری داشت که در آن زندگی می کنیم.
عصر مدرنیته.
عصری سرشار از گسست ها،تعدد انتخاب ها،بی ریشگی ها،سردرگمی ها و‌ پریشانه زیستن.
مدرنیسم با خردورزی ،اندیشه سالاری و عقلانیت خوش‌ جلوه‌گری نمود و آیین و‌کیش های سنتی را از حالت تقدس برون آورد و افسون جدید ی را تقدیم بشریت نمود.
افسون تکنیک زده گی،مجازی سازی و جهان عاری از معنویات و رؤح.
تکنولوژی در عصر مدرن در خدمت انواع ایدیولوژی ها از کاپیتالیستم گرفته تا لیبرالیسم و نئولیبرالیسم بامنطق بازار دال بر سرمایه باپوشش فریبکارانه ی حقوق بشر و دموکراسی،فقر ،جنگ و خشونت را ارزانی داشت.
افسون پول زده گی،بیماری دیگر این عصر است.پول قدرت متافیزیکی پیدا کرده و در حد الوهیت پرستیدنی ،بطوریکه این خدایگان مدرن قادر است زاهدان دینی و منادیان اخلاق را نیز به ورطه ی تسلیم و وسوسه کشاند و از آنان هویتی جدید را شکل دهی کند .کم نیستند پیشانی به مهر زده ها وتسبیح گویان دینی جامعه ما که به سهامداران بورس و سهام تبدیل شد ند.
همه چیز در دنیای افسون زده،در حد کالایی شدن تنزل پیدا کرده است و ماحصل انسانی است بامسخ شدگی بیمار گونه.
افسون حزب زده گی و تسلط بر قدرت ی نیز به آسانی قابل توجه است.آنانی که بی تعقل و فکرت ،به ابزار و آلات دست رهبران خود خوانده برای صعود از نردبان قدرت شدند توأم با مغزهای دستکاری شده و مصنوعی.مغزهایی که فقط در محفظه های حزبی قابلیت رمزگشایی دارند.
علم نیز در عصر مدرنیته، دچار افسون شده است.کالایی شدن علم و سیطره علم بورژوایی مدرن با سیطره جبری باور هایش دال بر یک ایدئولوژی، یک آیین .
دنیای فاقد روح اخلاقی و معنویت حاصل از مدرنیته با افسون مصرف در بازتولید نیازهای کاذب و نمایشی ساختن زندگی متظاهرانه باعث سقوط ارزش های فرامادی و انسانی گردیده است.
رشد پر شتاب گرایش به صنعت توده ای هنر نیز دغدغه برانگیز است,هنر ازاصالت و محتوا عاری شده و این سطح از ابتذال حتی به صحنه ی تئاتر هم سرایت کرده است،تئاتر بعنوان یک انتخاب قرار بود که فرهیخته بماند  و ناگاه با ورود سرمایه و سرمایه داری لمپن ها تغییر مسیر داد و به یمن وجود شبه ستاره های سینمایی،تلویزیونی با شهرتی کاذب که ماحصل تقدیر رسانه ای بود عاری ازاصالت هنری شد.از موسیقی حرفی نزنیم که اه و فغان در پی دارد.
افسون اتوریته ی رسانه ها و دنیای وانموده های عاری از حقیقت با بزرگنمایی های عامه پسند.
افسونی به عنوانزندگی نوین جنسی» و گسترش ولنگاری جنسی از نوع بورژوایی با یک فرم زیستن غیر قابل تحمل با مرکزیت بدن های قربانی» .به باور فوکویی،بدن درگیر حوزه ی ی شده است و تحت فشار ها با انواع نشانه گذاری ها که تمامی نشانه ها ی حاکی از روابط سلطه وقدرت ،سعی در خود جلوه گری دارند.بدنسازی ،تتو،سوراخ کردن گوش و بینی و آویزان کردن زیورآلات ،خالکوبی ها،ساکشن ها نمونه های اعمال قدرت بر بدن هستند جهت لذت جویی آنی بر بی واسطه ترین مایملک و دارایی
افسون زده های جدید در قالب کسب هویت در دنیای مجازی هم وضعیتی آشوبناک ایجاد کرده اند.انسان هابی با توده ای از عقده های فرویدی در دنیایی که میل به خود_بزرگ بینی و دیگر بودگی راتجسم می بخشد،با دغدغه ای به ناملایک شدن» به ابژه تبدیل گشته و سعی در ساختن خود کاذب » و نمایشی مورد سلیقه ی دیگری دارند.
انسان این عصر با جنون تکنیک زده گی در حال بازتولید خشونت فیزیکی و نمادین است.ماکس شلر در کتاب کین توزی»می گوید: مدرنیته نوعی ساخت عاطفی و احساسی خاصی را ایجاد می کند که در شکل گیری کین توزی» بی اثر نبوده،(۱) زیرا که کین توزی از مقایسه خود با دیگری و احساس محرومیت نسبی حاصل می شود.مقایسه کردن و رقابت به عنوان امری هستی شناسانه احساس تحقیر و خشونت نمادین انسان مدرن را شکل می دهد.
و ما انسان ها ی افسون زده نه تنها در رابطه با همنوعان خویش به بن بست رسیده ایم،بلکه با طبیعت هم خصمانه رفتار می کنیم
این درماندگی و استیصال زجرآور شده است و رهایی آرزویی محال.
خواندن این کتاب به دانشجویان رشته جامعه شناسی توصیه می شود.

منابع:
۱_ شلر،ماکس،کین توزی،ترجمه جواد گنجی و صالح نجفی، نشر ثالث.


در ایران پر التهاب  چه گذشت؟



اتفاقاتی که در روزهای اخیر در ایران به وقوع پیوست ،از وسعت ناآرامی ها در شهرهای کوچک و بزرگ گرفته تا دیوارنویسی ها و اغتشاشات خیابانی و رفتارهای وندالیستی توده ای، حکایت از این وضعیت داشت که عده ای کثیر و حاشیه نشین در اعتراض به نادیده گرفتن شان در سهم بری  از امکان ها و فرصت های جامعه  منتقد حاکمیت معدودی قلیل نشسته در متن بودند .توده های آزار دیده از فساد نهادینه شده سازمانی،فاصله طبقاتی زجر دهنده،بی عدالتی در توزیع امکانات ، انسداد ساختاری برنامه های رفاهی،با احساس محرومیت نسبی بالا،نومیدی اجتماعی ،به دنبال آرایش دهی فرمت و‌محتوای اعتراضات خود خیزش اجتماعی را محوریت بخشیدند ،خیزشی که چونان شبحی بر فراز ایران در حال اوج وافول مشروعیت نظام ی را خدشه دار نمود.توده های بی شکل اما پر توان گویا بزعم زاپاتا،که:اگرهیچ عدالتی برای ما وجود ندارد،پس بگذار هیچ آرامشی هم برای حکومت موجود نباشد ،به دنبال سلب آرامش از سیستم ی بوده و بافغان و فریاد  مطالبه گری سعی بر تهی سازی  مرکز از هر گونه اقتدار و زورمندی داشته است.
شوریده گانی زخم خورده از ستم گری های به تعمد و تعصب نادیده گرفته شده به بهانه ها و‌پوشش های گوناگون مذهبی،جناحی، ی و.

با این مقدمه سعی میشود که در بطن شهرآشوبی های اخیر به تیپولوژی رفتارهای ی توجه کرده و ندای پاسخ خواهی توده های بغایت ناراضی از وضعیت موجود جایگاهی وارسی علمی گردند.
این خیزش های اجتماعی برخاسته از ناله و افغان طبقه ای کثیر و بزرگ حکایت از له شده گی  در زیر چرخ دنده های توسعه محورو  سرمایه داری دولت رانتی، بوده  و آلترناتیوی به نام فقر و شکاف طبقاتی تک صدایی ها را بسمت هم صدایی» سوق داده است.رفتار ی معترضان در جهت انجام تظاهرات مسالمت آمیز دالی بود بر ضرورت یک جامعه مدنی و حقی که در اصل ۲۷قانون اساسی برسمیت شناخته شده است. ‌ ‌
رفتارهای غوغا مدارانه و تخریب گرایانه تندروهای رادیکال که موجبات ت ورزی حاکمیت بسمت تعمیم دهی کلی جریان اعتراضات بر کانون اغتشاش و فتنه گری شد، باعث گردید که نظام تمامیت خواه،قادر به تحلیل محتوای فر یادها نباشد و با قوه زور و سرکوب س و سکوتی موقتی را فراهم سازد که همگان نیک می دانند که خاکستر نشینی ، خفقان و عسرت پر دوام نخواهد بود.
جمعیت پر طغیان و خودانگیخته با خودآگاهی جمعی، ملول از هر گونه کارناوال های نمایشی اصلاح طلبانه و اصول گرایی بدنبال رساندن صدای مقاومت و اعتراض خود بوده و در این رهگذر ،فعالین ی حزبی با نماینده های شاخص خود واکنشگری ی را توام با فضاحت کلامی و استبداد نظری رونق بخشیدند .بطوریکه موجبات سلب هرگونه اعتماد ی گشتند.
هر چه روند سرکوبی و فشار فزونی یافت ،میل به مقاومت نیز پر دوام تر که خود نشانگر باور فوکویی است که هر جا قدرت است ،مقاومت نیز هست.
خطیبان رسانه ای ،موعظه گران دینی ،منادیان اخلاق ،از تریبون های مختلف جاهلانه و عامدانه با شیوه های نوین برچسب زنی حول ادبیاتی چون دسیسه گران ،اغتشاش گران،قصد بازتولید تفاوت جایگاهی» در مطالبه گری مطرودان اجتماعی داشتند.روزگار انی مطرودان و‌حذف شده گان جامعه کارتون خواب ها،کولبران،مرزنشینان،معتادان، فقراو روسپیان بودند اما اینک به یمن زیاده خواهی اقلیت اختاپوسی چهاردرصد ی،اکثریت جامعه در خیل مطرودان اجتماعی بسر می برند و قریب است که در جرگه ی فراموش شدگان در افتند.دانشجویان،معلمان، اساتید دانشگاه ،کارگران،کارمندان،مشاغل آزاد ،بیکاران وجمعیت بزرگی از کلیت جامعه
سوژه ها با حذف شدن وطرد شده گی انقلابی تر می گردند و تلاش بیشتری می کنند برای رهایی از رابطه خویش با ماشین دولت .و آنان متوجه ت  دولت می گردند.
دولتی که بصورت سیستماتیک دچار ناشنوایی و کژ فهمی شده است.بعبارتی شیوه کنش ی آنان، برآمده از مطالبات انباشته شده ی آنان و نوع  پاسخ گرفتن ها می باشد.
 نحوه ی برخورد سرکوب گرایانه دولت با این حجم عظیم مردم معترض، موجبات رفتارهای واکنشگری ی و‌گریز از دیالکتیک اعتراض گردید.فیلترینگ و ارعاب راه شنوایی اعتراض نیست، زیرا  دولتی که ،با وعده دادن بهشت موعود ،به محض عبور از انتخابات بسیاری از وعده هایش محقق نگردید ه و محبوبیت خودرااز دست داده ،باید متوجه گردد که  با حرکات قهری وضعیت را پیچیده‌تر خواهد نمود .برای نمونه دولتی که با تکنولوژی رسانه ای مدرن  اسباب برتری ی خود را بدست آورده است ،چگونه به خود اجازت می دهد که با ابزار سانسور و فیلترینگ صداها و نواها را خاموش کند که این خود دالی است از ، ازهم گسیختگی نظم ی . 
نوام چامسکی،فیلسوف آنارشیست میگوید :دولت ها از هر تکنولوژی که در اختیار آنها قرار می گیرد برای مبارزه با دشمن اصلی خود که همان ملت آنهاست استفاده می کنند.به عبارتی حاکمیت بات های قلمرو سازی ارزشی » ، ترسیم خطوطخودی و غیرخودی » ،توسل به فیلترینگ »  ،فشارهای چندگانه ، خلق ارزش ها و‌مفاهیم جدید سعی در تهی سازی انرژی‌های نهفته در بطن این جنبش اعتراضی داشته .و تصور مهیبی از خود بر اذهان توده ها بجای گذاشته است.تصوری توأم با شقاوت و‌خودکامگی ی که در بررسی جامعه شناختی ی در تبیین رفتار اجتماعی معترضان به استناد دیدگاه وبری مبتنی بر جامعه شناسی تفهمی میتوان علاوه بر فهم رفتار به چگونگی رویدادها نیز توجه نمود.اگر طبق این نظرگاه ،کنش ها آن دسته از رفتارهای انسانی باشند که متضمن معنی و‌مقصود باشند(۱). فلذا برای فهم آن منطقی است که در چارچوب کلی از منظر هستی ،نمودها و جنبه های آن مورد مداقه قرار گیرند.به بیان شیواتر،چگونه مختصات اقتصادی،ی و اجتماعی یک کلیت ,عاملیت رفتار انسانی را شکل دهی می نمایند.در جوامعی با کلیت ی لیبرال دموکرات تظاهرات سازمان یافته بر خط مشی ی اثر گذار است و بالعکس در جوامع غیر دموکراتیک هر گونه تظاهرات ماهیت غیرقانونی بخود گرفته و‌گاه رفتارها ی خشونت آمیز بازیگران اینگونه جنبش های اعتراضی به سمت تجمعات خشونت محور و وندالیستی همراه با غارت ،مبارزات چریکی و‌عملیات مسلحانه سوق داده می شود.
اگر چه همین رفتارهای عده ای رادیکال و فرصت طلب موجب می گردد فرایند مطالبه گری از حاکمیت به تعویق افتد بزعم هانا آرنت, خشونت به انجام امور بزرگ کمکی نمی کند ،خواه تاریخ باشد ،خواه انقلاب ،خواه پیشرفت باشد یا ارتجاع،اما می تواند ناخرسندی ها را چشمگیر سازد و توجه عامه را بدان جلب نماید(۲).که خشونت حاکم بر این روند اعتراضی از دو منظر مورد تحلیل  است ،نخست از رویکرد روانشناسی شخصیت و انگیزه درونی افراد،  آنانی که به باور خود مشارکت ی داوطلبانه و‌آگاهانه داشتند از بهر رسیدن به رفاه و امنیت و علیرغم تشکیک ها و تردید ها رأی دادند اما به نان نرسیدند و دیگری نظریه ساختارگرایانه است که منشأ بروز خشونت را هویت ی حاکمیت می داند.به عبارتی ،هر چقدر ساختار ی به شیوه براندازی و سرکوب گری ادامه حیات خود پیشه سازد ،مطالبه گری و‌حق خواهی بدنه ی جامعه نیز ازین قاعده مستثنی نیست.
چالمرز جانسون در کتاب انقلاب و‌نظام اجتماعی می گوید : خشونت اجتماعی پاسخی مناسب به مقاومت سرسختانه است.این خشونت به این خاطر رخ میدهد که راه های ساخته شده نیز با خشونت به دست نخبگان حاکم مسدود شده است (۳).

فرجام سخن ، اعتراض های اخیر هشدار و فرصتی است برای نخبگان ی که با تعقل و خردورزی به حل مسأله » بپردازند و لحن صدای حاکمیت از محتوای دشمن انگاری بیگانه محور بیرون آید و بپذیرد که همیشه حق با مردم است و‌هیچ اموزه ای به نام حقیقت کاذب بر مردم تحمیل نگردد.از طرفی با تعامل دو طرفه بین حکومت و معترضان که خود شاخصی است بر ایجاد فضای باز ی ریشه یابی دقیق علل و‌تبیین اعتراض ها محقق گردد.
به نظر می رسد اندیشمندان و جامعه شناسان با نگاهی مبتنی بر وجوه ایجابی به  اعتراض های  مسالمت آمیز بدنبال ابقا فرهنگ  مطالبه گری هستند  و با رویکردی واقع بینانه خواهان  گوشزد نمودن  غفلت های حاکمیت بوده و خواستار پایان سرکوبی می باشند.

منابع.
۱_ریتزر، جورج: نظریه جامعه شناختی (مارکس، دورکیم، وبر، زیمل)، ترجمه عزیزالله علیزاده، تهران:فردوس،
۲-هانا آرنت،خشونت ،عزت الله فولادوند،تهران ،خوارزمی
۳_جانسون، چالمرز؛ تحول انقلابی، ترجمه‌ی حمید الیاسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳،


به مناسبت روز دانشجو


در این قرن ایدیولوژی زده، دانشگاه به عنوان نهادی با عقلانیت صوری وبری با استیلای فرهنگ کالایی سازی علم به دنبال اشباع سازی بازار مدرک و توده ای شدن است .و این امر خود به عامیت بخشیدن رابطه ی اقتصادی با دانش منجر می گردد.گویا ،آنچه امروز بر ما تحمیل می شود این باور است که،اراده ،تحت سیطره اصلی است با واقعیت تلخ و گزنده که عصاره اش اقتصاد» است و در این صورت است که همگان تصدیق منطقی می کنند که علم ،قربانی تجارت شده است.
در مکانی که هستی آن در گرو آگاهی است ،با این استراتژی سودآورانه اندیشیدن فرد ناممکن می گردد و‌سوژه به یک دیگری» نافرم تبدیل می شود .
دیگری » که در پرتو فلسفه ی دانش نمی تواند  تعالی درونی را درک کند و بزعم تفکر لاکانی،این سوژه تنها در نقطه ی فقدان»در مقام خلأ یا فقدان هستی، هویت می یابد.
مدتهاست که در میدان علم و‌دانش عادت واره های بوردیویی کمتر دیده می شوند،عادت واره هایی چون مباحثه،مکاشفه،جدل و‌منطق علمی و فرمان های فلسفی نیچه ای دال بر آنی شو که باید باشی» پژواک واقعی خود را از دست داده اند.
این مای» شکل گرفته در متن جامعه ی آکادمیک، مانند مای» دهه های گذشته قادر به کنشگری انتقادی،انقلابی و اصلاحی نیست و‌حتی به کرات از اندیشیدن به هر نحو عاجز است، عاجز و‌درمانده است چون الگوهای علمی خویش نیز در یک‌ وضعیت رکود فکری جایگاهی بسر می برند .به نظر می‌رسد نوعی ساخت ی اام آور با تمهیدات خاص خط مشی علمی این نهاد را مدیریت می‌کند.
فرم های غالب نهادهای دانشگاهی ما پیرامون تظاهرات علمی شکل گرفته اند،تظاهراتی چون اخذ مدرک ،ارتقا شغلی، افزایش حقوق مادی، و با این شاخص ها انتظار محقق ساختن تغییرات فرهنگی،ی در جامعه زیاده خواهانه است.
تظاهراتی که توسط جمعی از هیچ »ها ظاهر می گردد .توده هایی که قادر نیستند ایدئولوژی حاکم بر جامعه علمی را رادیکالیزه کنند .زیرا که به‌آنان فرایند  روال دیالکتیکی اندیشیدن را آموزش نداده اند .
در این مکان چند منظوره که به نخبه سازی و توسعه اجتماعی و ارتقای آموزشی به لحاظ کارکردی شهیر است ،مناقشات زیادی پیرامون گستردگی و دلالت های سرمایه داری دانشگاهی،بنگاه دانشگاهی،پرولتاریزه شدن تعلیم و‌کم ارزش شدن کار دانشگاهی به چشم می خورد (۱).و توده ای شدن آموزش عالی توأمان با حرفه دانشگاهی نیز همراه است.اساتید بسان کارگران فرهنگی دچار شی واره گی شده اند.از طرفی کنترل بوروکراتیک افراطی آنان را آزار می دهد و از قدرت و استقلال علمی شأن می کاهد و از طرفی دانشجویان در این فضای توده ای علمی، ارزش ها و‌معیارهای اخلاقی و علمی نوظهوری را در دانشگاه به عنوان فرهنگ دانشجویی»نهادینه می سازند.ارزش هایی چون اخذ نمره به هر ترفند و قیمت،سرقت علمی، خرید پایان نامه و بر چسب زدن دیوانگان و‌منحرفان فوکویی به اساتید نخبه گرا و نتیجه این وضعیت تربیت نیروهایی است که به اندازه مدرک شان،سواد علمی ندارند.کنشگرانی که علم را به مثابه ی کالایی می دانند که قابلیت معامله و داد و ستد دارد.
دغدغه فرهنگی ما معلمان دانشگاهی فارغ از زوال حیات دانشگاهی، توده ای شدن دانشگاه هاست که درآن، بجای اینکه نیروی انسانی مبتکر و‌خلاق تربیت گردد ،توده هایی با دارایی انواع مدارک علمی اما فاقد نگرش علمی و اخلاقی تولید می شود.

منابع:
۱_دلانتی،جرارد(۱۳۸۶).دانش در چالش،دانشگاه در جامعه دانایی ،ترجمه علی بختیاری زاده،تهران، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی وزارت علوم

آخرین جستجو ها

اوتاکو کلاب برنامه ریزی شهری.شهرسازی.جغرافیا مطالب ارزشمند(خطبه بدون الف وبدون نقطه امیر المومنین علی علیه السلام)و .... نمایندگی مجاز تعمیرات پاکشوما،ارج،آبسال PONY CAMP laycetelldi کالای 5 ستاره دوره آموزش VMWARE VSPHERE 6.5 reibirthdusmo markreelsrure